اسلایدر

داستان شماره 1079

داستانهای باحال _داستان سرا

داستانهای همه جوره_داستانهایی درباره خدا_پیغمبران_امامان_عاطفی_ عشقانه_احساسی_ظنز_ غمگین_بی ادبانه و.............

داستان شماره 1079

 

خانم مسن( طنز

خانمی با اینکه سن وسالی ازش گذشته بود ، خودش رو خیلی خوشگل می دونست.

تو یک مهمونی به مرد بغل دستیش گفت: اون آقا کیه که داره ده دقیقه،
همش من رو نگاه میکنه. می شناسیش؟

مرد گفت: آره. خوب هم می شناسمش. اون مرده که داره تو رو ده دقیقه نگاه می کنه

" عتیقه فروشه"

[ جمعه 29 اسفند 1393برچسب:خانم مسن, ] [ 11:14 ] [ شهرام شيدايی ] [ ]


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد